فقط بخاطر شرایطم بود
19 خرداد 1397
تا همین دیروز هر وقت جایی میرفتم، میدیدمش!!
یا نگاه پر از خواهشش جلو چشمم بود یا خودش?
یه چند وقتی بود که خیلی هوامو داشت. اول فکر میکردم بخاطر خودمه?. فکر میکردم دیگه قدر مهربونی ها و دلسوزی هامو…. کلا قدرمو فهمیده?.
ولی زهی خیال باطل….?
تازه امروز فهمیدم اصل کارش چیه! تازه امروز فهمیدم که ای دل غافل! ای دل خوش! ایشون به شرایط و موقعیتی که هستی داره محبت میکنه… گرچه تا وقتی که حتی شرایطم بدرد کارش نمیخورد، جواب سلاممم نمیداد ولی الان که دیگه کارش گیره و بن بستش فقط با امضات وا میشه، براش شدم لیلی!?
چرا آدم ها نمیتونن بی کلک بهم محبت کنن؟؟!
همین الان یاد یه تکه از دعای ابوحمزه ثمالی افتادم? والحمد لله الذی تحبب الی و هو غنی عنی یعنی ستایش مخصوص خداوندی که مهرورزی کند به من و حال آنکه او بی نیاز است از من