رضا جوان
]]>شاید برای همین من هر بار جوشن میخوانم، یک جور حیای دخترانه برم می دارد که دوست دارم تنها باشم. میروم توی یک گفتگوی درِ گوشی. جوشن را کسی فریاد نمیزند. یک شب را تا صبح، میخواهی التماس کنی، منتکشی کنی که نکند قهر کرده باشد. توی جمع که نمی شود. اقلا من رویش را ندارم.
حالا آن اولها که به «یا راحمَ العَبَرات» رسیدی آرام گریه کن، اشک حساسترین نقطهٔ التماسکردن است. گریهٔ بلند را بگذار برای تهِ التماسهایت. همانجا که میرسی به: «یا حبیبَ الباکین» بُکاء یعنی گریۀ صدا دار. گریه، همان مرحلهای است که التماس کردنِ توی خلوت را همه میشنوند.
خوش به حال من که با همین اشک ریختنِ آرام، التماسم نتیجه داد. بقیهٔ جوشن را تا صبح گپ میزنیم. همهٔ آن هزار تا آتش، گل شدند. تا صبح گل میگویم، گل میشنوم.
اینجای دعا را درست ترجمه نکردهاند؛ وقتی میگوییم: «خدایا، گناهانی که دعا را زندانی کردهاند، ببخش!» معنایش این نیست که یک گناههایی هستند که دعا را زندانی میکنند و یک گناههایی هم هستند که این ویژگی را ندارند. نه، ترجمه درستترش این است: «خدایا، همهٔ گناههای من که دعا را زندانی (اجابت دعا را متوقف) میکنند را ببخش!» این ترجمه یعنی هر گناهی نتیجهاش این است که مانع اجابت دعا میشود.
گناه، به هر معنایی که باشد، برای من بزرگترین ترسی که میآورد همین است. همین که دعاهایم_تنها سرمایههای زندگیام_پوک و تاریخمصرف گذشته و گندیده میشوند. بهدردنخور و دور ریز.
کاریترین ضربهٔ گناه جهنم و این چیزها نیست. کاری ترین ضربهٔ گناه همین بیچارگیای است که موقع دعا میافتد به جان آدم.
ولی قشنگی این جمله این است که خودش میگوید گناه دعا را بیاجابت میکند، با این حال باز هم دعا میکند و میگوید حتی اگر کار گناه فاسدکردن دعا و غیرممکنکردن اجابت باشد، باز هم من میگویم: ببخش!
#اللهم_اغفر_لی_الذنوب_التی_تحبس_الدعا
]]>
روز امتحانِ نهایی، تو را روی پارچۀ سفید با خط ریز نوشتهایم و با خودمان آوردهایم سر جلسه. هر جا که از هول و اضطراب حفظیات را یادمان رفت پنهانی، چشم به تو میاندازیم و سوالها را جواب میدهیم. سوالهای سخت را اگر یادمان رفته بود و ترس برمان داشت، فوری مینویسیم: «یا امانَ الخائفین» اگر توی بلبشو، وقتی دیدیم زرنگهای کلاس زودتر پا شدند و برگه را دادند و رفتند و مثل همیشه گریهمان گرفت، جلوی آن یکی سوال که بلدش نیستیم مینویسم: «یا راحمَ العبرات»
تو یادگار شبهای امتحانی جوشن! شبهایی که تند تند جزوۀ صدتایی سوالها را خواندیم و رد شدیم. ما شبِ امتحانیها تو را قایمکی روی سفیدترین پارچه مینویسیم و با خودمان میآوریم. بگذار حتا اگر مراقبها مچمان را گرفتند، به هم نگاه کنند و بینِ هم بگویند: «همین که هزارتا اسم را یک جا نوشته قبولش کنید.»
من آن تقلبنویس سربلندم که تو قبولیام را میگیری. حالا هر طور که شده. این خط، این نشان!
دوستان براتون یه کلیپ زیبا از سخنرانی رهبر عزیزمون آماده کردم. حتما تماشا کنید. قشنگه
???
]]>